کیمیای سینمای جنگ

Block title
Block content

سینمای جنگ در ایران موسوم به سینمای دفاع مقدس در چهار دهه به لحاظ تعداد فیلم های خوب و قابل دفاع در این زمینه آن قدر لاغر و نحیف بوده که همان تعداد فیلم های خوب هم چندان به چشم نیاید. حال در نظر بگیرید همین شاخه را هم بخواهیم به بخش های دیگری تقسیم کنیم، آن وقت دیگر هیچ حرفی برای گفتن نمی ماند. فیلم هایی که به موضوع آزادگان و اسرای جنگی ایرانی محبوس در خاک عراق می پردازند خود نمونه ای از این گفته است. می توان گفت فیلم هایی که در این زمینه ساخته شده اند خیلی سخت به عدد بیست می رسند و از این میان فیلم های بهتر و قابل اعتنا و نه لزوماً خوب به تعداد انگشتان یک دست هم نمی شوند. بوی پیرهن یوسف، دوئل و کیمیا از آن جمله اند که از این میان و به مناسبت ورود آزادگان به میهن نگاه مختصری خواهیم داشت به فیلم کیمیا ساخته احمدرضا درویش.

کیمیا چهارمین فیلم درویش و محصول سال ۱۳۷۳ است. کیمیا داستان یک جدایی است که به اجبار جنگ اتفاق می افتد. مادر به وقت زایش کیمیا در خرمشهری که حالا خونین شهر شده است و در زیر بمباران همه جانبه دشمن می میرد. کیمیا به دنیا می آید اما از آن سو پدر نیز به اسارت گرفتار می شود. شکوه؛ دکتر جراح که با دستان خویش چشم کیمیا را به این دنیا گشوده است به هر سختی کیمیا را از میان بمب و خون و وحشت از خونین شهر نجات می دهد. زنی که خود نیز همسرش در بمباران نیروی متخاصم کشته شده با پای پیاده و سواره کیمیا را از میان ممکن ها و ناممکن ها به مأمن امنی می رساند. 9 سال از آن روزهای سخت و دهشت بار می گذرد. رضا بازمی گردد به سودای ستاندن دخترش که اکنون در مشهد زندگی می کند اما در این نه سال شکوه هم که با برادرش زندگی می کند عاطفه مادری شدیدی بر او مستولی شده و جدایی ناجی را از کیمیایش سخت و ناممکن کرده. رضا بر سر دوراهی ایثار و رفتن یا ستاندن و ماندن درمانده است.

فیلم از لحظه هجوم عراقی ها به خرمشهر آغاز می شود. شهر زیر توپخانه بی امان دشمن است؛ همه به سویی گریزان ند و رضا در تلاش برای وضع حمل همسرش. این قسمت از فیلم و ماجراهای بعدی، ریتم و ضرب آهنگ بسیار سریعی دارد و حدود یک سوم فیلم را به خود اختصاص داده است. یک نیمه نفس گیر که به لحاظ اجرا در سینمای ایران حداقل تا آن زمان بی نظیر بود اما نیمه دوم فیلم یعنی از زمانی که رضا از اسارت آزاد می شود و به مشهد می آید فیلم از لحاظ لحن و ریتم کاملاً تغییر می کند و ریتمی کند و لحنی کاملاً آرام و متفاوت به خود می گیرد؛ ایراد و اشکالی که اکثر منتقدان درباره آن متفق القول ند. شاید در وهله نخست به دلیل متفاوت بودن زمان و رویدادها این مسئله کاملاً طبیعی به نظر برسد و ایرادی به کارگردان نباشد اما مشکل اساسی این جاست که در نیمه دوم کارگردان ملودرام خود را نمی تواند یا نخواسته است جلو ببرد و همین مسئله باعث شده این قسمت به جای استفاده خلاقانه از جزییات و توجه به شخصیت پردازی، صرف روابط عادی، رفتارها و همین طور واکنش های کلیشه ای شود و همین باعث می شود که ما در این قسمت شاهد اتفاق خلاقانه ای از طرف کارگردان نباشیم. کارگردان می توانست با عمیق تر شدن در ارتباط ها و توجه به جزییات و ایجاد کشمکش میان دو نیمه تعادل ایجاد کند که متأسفانه این اتفاق نمی افتد و البته ناگفته نماند شخصیت رضا مخصوصاً با بازی خیلی خوب زنده یاد خسرو شکیبایی از این امر مستثنی است. گویی کارگردان همه حواسش به رضا بوده که شخصیت درست و محکمی از او در فیلمنامه ارائه دهد. کیمیا، ملودرامی است که اتفاقاً از قراردادهای کلیشه ای ملودرام هم استفاده نکرده و روشن ترین نمونه هم پایان فیلم است که تن به کلیشه و باج به تماشاگر نمی دهد؛ کلیشه ای مثل ازدواج رضا و شکوه برای برون رفت از وضعیت موجود خطری بود که کارگردان به سلامت از آن گذر می کند و همین یک نکته هم امتیاز مهمی برای فیلم محسوب می شود. رضا شخصیتی است که در انتهای داستان به کمال می رسد. او پس از دیدن خواب دوست بسیجی اش که در ابتدای فیلم به شهادت می رسد از حق خود می گذرد. کسی که پیش از این نیز همسر، کار و زادگاهش را از دست داده بود. رضا در خواب دوست بسیجی اش را در انتهای یک چاه می بیند. همان چاهی که دوستش یک ماهی را در آن آزاد می کند. در واقع رضا ایثار را از دوست خود می آموزد. فراموش نکنیم که دوست بسیجی رضا هنگام کمک به رضا به شهادت رسید. فیلم از چند نماد و نشانه هم بهره می جوید مثل ساعت که روی دوازده ثابت مانده و در هر دو نیمه فیلم به آن اشاره می شود که می تواند نشان از دیدگاه مذهبی کارگردان باشد. ساعت ۱۲ در واقع ساعت نیایش نیمه روز می باشد. البته عنوان کیمیا بر روی حلقه فیلم در تیتراژ ابتدایی جزو نقص های فیلم می باشد و روایت فیلم را مخدوش کرده است.

کیمیا به مدد کارگردانی خیلی خوب نیمه اول و همین طور فیلمبرداری روی دست عالی محمود کلاری و باز هم در همین نیمه، بازی های خوب بازیگران به خصوص بازی شکیبایی در هر دو نیمه (هیجانی و برونی نیمه نخست و بازی درونی و کنترل شده نیمه دوم) و تا حدودی دوری جستن از کلیشه ها و پایان خوب توانسته است اثر قابل دفاعی در سینمای جنگ و یکی از بهترین ها در این حوزه باشد و البته هنوز سینمای جنگ اثر کاملاً استاندارد و به عبارتی شاهکار در این زمینه ندارد؛ اثری که هم زخم واقعی جنگ و اسارت و ویرانی و تباهی را نشان دهد و هم به معنای واقعی کلمه سینما باشد.

عارف حیاتیان

25 مرداد 1399

دیدگاه‌ها

سوال
این سوال برای آزمایش این است که آیا شما یک کاربر واقعی هستید یا خیر و برای جلوگیری از پیام‌های اسپم خودکار.
14 + 1 =

این مساله ریاضی ساده را حل کنید و نتیجه را وارد کنید. برای مثال : 3+1 باید عدد 4 را وارد نمایید.